درجستجوی سعادت

درجستجوی سعادت

گذرگاه اندیشه
درجستجوی سعادت

درجستجوی سعادت

گذرگاه اندیشه

دروغ میگم؟

شما فکر میکنید من پس از مدتها در این صبح سحری آمده ام سروقت این وبلاگ که چه بگویم؟ فقط خواستم جواب این سوال را بدهم که« آیا میدانید سخت ترین قسمت ظرف شستن کجاست؟ !»

آنجا ییست که شستن ظروف را تمام کرده ای و سینک ظرفشویی را برق انداخته ای و سبد کوچک داخل ظرفشویی را هم خالی کرده و خوب شسته ای و داری پیش بند قرمز ظرفشویی را  باز میکنی که ناگهان چشمت می افتد به آن قوری گل قرمزی و تابه ی ته دیگی شده ای که گذاشته بودی کنار تا آخر کار آنها را بشویی! حالگیری عجیبیست :/

نظرات 13 + ارسال نظر
مگهان یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 05:41 http://meghan.blogsky.com

هی خب مطلب مهم و جدی ای بوده، حق داشتی که بیای و بنویسیش

من به ندرت ظرف میشورم ولی به کرات این مورد برام اتفاق افتاده:|

سلام مگهان جاانم
فکر کنم کسانیکه کمتر ظرف می شورن با این مورد بیشتر مواجه میشن

Baran یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 11:48

بله بانو!حالگیری خودبه خودی ...عجیبو وغریبیست:/
شما بانو که اینقدرمراحل شستن ورعدوبرق اندازی و،…خوب واردید وایضا زیبا به تصویر کشیدید یک سوال!؟بدون دستکش!؟رزمریم وبقیه مارک ها...
برگردید!پیشبند قرمزببسته نماییم!داوو’د سه دور دستهای مهربان تان را شسته شو نماید
هااا بانو!؟:منظور مان داوود از خانواده داوودگر (داروگر)انتخاب نمایید...یا داوو’دِبیوتی کرم با شیر از خانواده (Dove)اینا
اصلا یهویی اثتعمامیه نمایید
اجازه خانومه تیچر
یه مشت دوست فیلسوفان براتون گذاشتیم

من به قربون سوالاتی که گرد شما میچرخند بروم! از اونجایی که بنده از مایع ظرفشویی پریل استفاده می نمایم نیازی به دستکش رزمری پیدا نکرده ام تاکنون
دوست فیلسوفان؟ هنگ

Baran یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 19:34

اوه..مامان جان مان هم یکی از طرف داران پریل ببوده اند
.
به می گفتیم بانو جان
افلاطون به قدری "انجیر" دوست می داشته که بعضی ها "دوست فیلسوفان" نام نهادند.
ودیگر اینکه ؛رژیم مخصوص "جالینوس"برای پهلوانان و...
هااا تیچر بانو
ازجیماچه خبر ؟

پریل اینجا پریل اونجاااا پریل همممه جاااا ماکه ازش راضیییم خدا ازش راضی باشه
اوه به قول معروف دوزاریم افتاد
جیما برای بار دوم عروسیش عقب افتاد چون نتونستن خونه مناسب پیدا کنن وگرنه قرار بود 25 تیر عروسی باشم:/

Baran سه‌شنبه 15 تیر 1395 ساعت 23:11

عیدتان مبارک
خانم معلم ،مهنازی ام
(:-*:-*:-*)

اوه من باید اول تبریک میگفتم باران عزیزم. ممنونم ازت عید شمام مبارک و بوس بوسی

Baran پنج‌شنبه 17 تیر 1395 ساعت 10:40

پریلِ زبل خان
ماشاالله!،
ماشاالله بانومهنازی ام با این اوصاف چیزی نمانده تا، لیسانسیه به قول معروف"خاطرجمع" ی تان رااخزنمایید
.
.
انشاالله خیر است برای جیما بانو،مهنازی جانم
آن لوچه مبارک تان راچون:/ ننما بانو

چای تلخ
با قندلبت
چایی شیرین می شود

لوچه را چون بنمای(:
ماه زمینی!

چونکه چای با چون لوچه ای
سکران ،سکاری می شود

درس هرروز
نیست ،کسروتقسیم وهندسه!!
بنویسید روی خط
لب لوچه ای ،
پیلی پیلی میکند
.
اجازه خانم!؟بریم پای تخته یلنگه پا بمونیم!؟
بریم بیرون!؟
اخلاجیه کلاسیه ای!؟

علی یکشنبه 3 مرداد 1395 ساعت 17:23 http://gheteye19.blog.ir

سلام
همیشه چه در وبلاگ سابق بلاگفا و چه اینجا از یه چیز نوشته هات خیلی خوشم اومده و باعث شده که مخاطب ثابت وبلاگت باشم و اون هم سادگی و صمیمیت نوشته هاست
چقد خوبه هنوز حال و حوصله وبلاگ نویسی داری
من که مدتهاست ترک کردم

سلام علی آقا... مرسی از انرژی مثبت و همراهی شما و ممنون که تا حالا خاموشانه اینجا رو می خوندین :)
انگار با اومدن اینستاگرام و برنامه های دیگه وبلاگ نویسی کمرنگ شده ...امیدوارم باز هم بنویسید

Madar پنج‌شنبه 14 مرداد 1395 ساعت 09:26

سلام مهنازجونم:-*دخترمحبوب ومحجوب
روزت مبارک(:-*:-*:-*)

سلام باران جانم بسیار ممنونم از لطف و مهربونیت...
عاشقتم که!

فرید دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 02:55 http://molkeasheghi.blogfa.com

من چند وقت پیش این وضعیت رو تجربه کردم واقعا سخته.
کلی هم خندیدم از این پست قشنگت.

پس کاملا درک کردین :)
دلت شاد و لبت خندان بماند...

Baran دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 14:20

قربانت شوم :-*
بی اجازه!
ما،شما را" دوستت داریم "خیلی
بسکه دخترِ خوش مشرب وخوش اخلاقی
به خدا که

شما نسبت به من لطف بسیار دارید بانو... من هم شما را دوست میدارم بسی بسیار

Baran شنبه 23 مرداد 1395 ساعت 00:55

ای رشک ماه ومشتریبسی بسیار سپاسگزارم

شما که از همه بهتر و سرتری

Baran شنبه 23 مرداد 1395 ساعت 23:07

اجازه خانم!؟مایه شعر بخونیم!؟

آرزوها...
پروانه های روشنی هستند
که گاهی گیر می افتند میان موهایت
.
.
؟


مابقیش درخاطرمان نیست
http://s2.picofile.com/file/8263651100/%D8%B9
اجازه ؟!شما تناول نمایید
ما لختی درخاطرمان سرچ نماییم...

اجازه مامان بارون!چه زیبابود این نصفه شعر
عجب چای و شیرینی دلچسبی بسی فاز بردم ممنونم از مهربونیهات

Baran یکشنبه 7 شهریور 1395 ساعت 10:35


مهنازیِ پیش قرمزی بهتراز شنل قرمزی
ز چه ؟چهره ی بهتراز نیکی ات نمایان نیست

عزیز مهربونم ببخش منو اگه اینجا کم پیدام
شنل قرمزی
از نظرها غایب شدم من !

Baran چهارشنبه 10 شهریور 1395 ساعت 09:39

مهنازی عزیزم؛هرکجا هستی ،آسمانت آبی آرام روشن
نوش جانتان بانو:-*آن شیرینی ،حلوای زعفرانی ببوده که ما خرمای پیارم را از وسط نصف نموده ،هسته اش را برداشته چونش نمودیم
بله ،ازنظرها غایب و دردل مان مکتوب شدین ولیکن ای آرزوی آرزو...سلامت میکند...

سپاس بیکران باران عزیز و مهربان
شما هم در قلب من جای دارید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.