درجستجوی سعادت

درجستجوی سعادت

گذرگاه اندیشه
درجستجوی سعادت

درجستجوی سعادت

گذرگاه اندیشه

کمک اضطراری

برنامه ی dopdf  می خواهم . همانی که فایل  word را به  pdf تبدیل میکند . کسی می تواند کمک رسانی کند؟ از سایت های خارجی که میگیرم تا اواسط برنامه دانلود می شود و سپس error  می دهد. از کجا دانلود کنم؟  

با اجازه ی بزرگترها هرگز!

می دونید از کدوم قسمت مراسم خواستگاری خوشم میاد؟

اون جایی که همه نشستن و یهو شما وارد اتاق میشی و به احترامت همه برمی خیزند! اصلا احساس وزیر امور خارجه بودن به آدم دست میده! یعنی اگه سرود ملی رو هم باهم می خوندند دیگه حرف نداشت !

عکسانه

 

 

عکس جالبی بود گفتم باهاتون شریک شم  

یک استراحت این مدلی چقدر میچسبه! :))

پستی که شاید پاک شود! :دی

سوم شهریور اولین امتحان ترم تابستانم بود. اگر با امتحانات پیام نور آشنایی داشته باشید می دانید که اکثر امتحانات به شکل الکترونیک برگزار می گردد. یعنی  هر دانشجو پشت یک سیستم می نشیند و به سی سوال تستی پاسخ می دهد و در آخر کلید "اتمام آزمون " را می زند و همان لحظه نمره اش نمایان می شود . به سوال بیستم رسیده بودم و در عمق خواندن سوالات فرو رفته بودم  که احساس کردم  کسی به صندلی ام ضربه می زند! رشته ی افکارم پاره شد... رویم را برگرداندم دیدم یکی از آقایون همکلاسی که از شاگرد زرنگهای کلاس می باشند و ما در اینجا ایشان را آقای "ت" خطاب میکنیم و  البته هیچ سلام و علیکی هم تابه حال با ایشان نداشته بودیم  به صفحه ی سوالات من نگریسته و قصد تقلب دارد! باید بگویم من از تقلب کردن در امتحان بسان ببری خان می ترسم و احتمالا آن زمان با دیدن این حرکت نیز رنگ از رخم پریده بود !   دیدم دوستم "شیما" از آن سو زیر لب می خندد! فهمیدم یاد همان موضوعی افتاده که پارسال در مورد این آقا شنیده بودیم... من هم خنده ام گرفت.  به اطراف نگاه می کردم که یهو مراقب نیاید! در ابتدا فکر کردم آقای "ت"  از من کمک می خواهد! ولی بعد فهمیدم امتحانش را تمام کرده و می خواهد به من کمکرسانی کندبنده خدا! و در مورد سوالی که مشغول فکر کردن بر روی آن بودم  می گوید : گزینه ی "ج" صحیح است! گزینه ی "ج" صحیح است!   خب من هم که رشته ی افکارم از هم گسسته شده بود و مخصوصا  وقتی یک نفر به صفحه ی سوالاتم خیره می شود  نمی توانم بر امتحان متمرکز شوم  به سوال بعدی خیره شدم...ایشان مجدد محبت تقلب رسانی اش گل کرده و  فرمودند: بعدی میشه گزینه ی "د"! و همینطور 5-6 سوال را به این صورت به بنده رسانیدند و رفتند و من هم به خودم زحمت خواندن سوالات را ندادم ! :))  نتیجه رضایت بخش بود هرچند نمره ام  از آقای "ت" کمتر شد!
 
اماااااا...من و شیما یک دوست مشترک داریم به نام "سارا" که به واسطه ی همکلاسی بودنمان باهم آشنا شده ایم. ما فقط از کارهایش می خندیم. سارا متولد 72 هست . از آن دخترهایی که جیک و پوک زندگی اش را برایمان تعریف میکند و البته نصایح من و شیما در گوشش فرو نمی رود  ...با همه ی سادگی اش فکر میکند خیلی زرنگ است!  پارسال پاییز بود که گفته بود همین آقای "ت" شماره اش را پیدا کرده و به قصد دوستی وارد مکالمه با او  شده بود... مکالمه هایش را به من و شیما نشان می داد و می خندیدیم و میگفتیم چقدر پر رو است و اصلا به قیافه اش نمی آید این حرفها!   نزدیک یکی دو ماه هم تلفنی و پیامکی در ارتباط بودند و به نصایح ما که میگفتیم از لحاظ اخلاقی آدم درستی به نظر نمی آید گوش نسپرد تا این که بالاخره  متوجه می شود این  آقای "ت" همسر و یک بچه ی چند ماهه دارد!  بله و بدین ترتیب وقتی این موضوع رافهمید  ارتباطش را قطع کرد و مجددا  از اینکه به نصایح ما گوش نسپرده بود احساس پشیمانی کرد و مثل همیشه دیر بود . حالا دارم به این فکر میکنم  اگر این آقا  بداند که ما از این گذشته اش خبر داریم  باز هم از این محبتهای تقلبی به ما می رسانید آیا؟
تا یکشنبه و تقلبی دیگر!  شما را به خدای بزرگ می سپارم شوخی