درجستجوی سعادت

درجستجوی سعادت

گذرگاه اندیشه
درجستجوی سعادت

درجستجوی سعادت

گذرگاه اندیشه

هیچ وقت با اطمینان نگویید:اصلا!

یهو دیدم یک مرد داعشی( از اینهایی که ریش بلند نیم متری داره ولی سیبیل نداره!) با یک تفنگ بزرگ بر دوش وارد منزل مان شد. فوری جستی زدم و پریدم داخل اتاقم . با ترس  و لرز فراوان درب اتاقم را قفل کردم و پشت دراور اتاقم قایم شدم... یک چشمی از پشت دراور می دیدم که به پشت شیشه ی اتاقم آمده و تفنگش را به سمت من نشانه گرفته است...  چرا شلیک نمی کند؟ هر آن منتظر شلیک می مانم ولی خبری نیست. او می تواند با یک شلیک یا حتی ضربه ای با آن تفنگ غول پیکرش شیشه  اتاق را خرد کند و وارد اتاق شود ولی فقط ادای هدفگیری را در می آورد ... قلبم تالاپ تالاپ می زند ...منتظر حرکت بعدی او هستم ... باید اشهد خود را بخوانم...نفسم در سینه حبس ... بیدار می شوم... ساعت گوشی 4:20 صبح را نشان می دهد...

پ.ن: همین چند روز قبل بود که یکی از همکارها از من پرسید خانوم مهناز! شما شبها کابوس هم می بینی؟! با تعجب و اطمینان گفتم:نه اصلا!

نظرات 13 + ارسال نظر
شنگین کلک پنج‌شنبه 5 آذر 1394 ساعت 20:53 http://hamsadehha.blogsky.com

بله به گمانم هرچه دقیق تر و با آگاهی بیشتری نگاه کنیم
و بخواهیم جواب بدهیم در جواب دادن بیشتر مردد می مانیم .

درود بر جناب شنگ
یقینا همینطور هست...

باران جمعه 6 آذر 1394 ساعت 08:56

چرا شلیک ننمود؟لابد چون مهناز بدیدقفل بشد
لعنت براین شکارچی آهو (ازاینایی که فرمودین)
قربان فوری جستی زدن هایتان وتالاپ تالاپ های قلب مبارک تان چه کابوس وحشت انگیزی
خانم مهناز!انشاالله خواب های خوش ببینی برحلال عل قمر...انته چون لم....وصد البتع یک لنگع مبارک درتاب
.
بچه ها؟تلسکوپ بیارین مهنازی نماشابنماییم
.
+عنوان پست رابسی دوست میداریم

وای خدایا! چقدر مورد تحویل واقع شدم
عنوان گذار پست هم شما را دوست دارد بسی بسیار

باران شنبه 7 آذر 1394 ساعت 08:42

تتق ،تق!!خانم معلم ی ؟ما هستیم!!
http://www.axgig.com/images/25120498722982147311.jpg
تشریف نیاورده بودین دفتر!ما خودمون خدمت رسیدیمبی خواب شدین گویا!!هان!؟قربان محبوس نمودن نفس مبارک تانالهی زین پس خواب های رنگین کمونی ببیندید (ولی با سیبیل!!بالتزاری)!ببخشید
بله می گفتیم:اون روزی که "بازرس " اومده بود!؟خیلی سفارش نمود که!!مراقب شما باشیم میدونین خانم معلم؟ ما شما رو خیلی دوست داریم

به و به و به! مچکرم بانو... بی خوابی ندارم خدا را هشتصدو شصت هزار بار شکر !
چرا این بازرس نمی آید پس؟ اصلا یکی از دلایل کابوسم باید استرس از همین بازرسین بوده باشد
من شما را بیشتر عاشقم

باران دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 18:01

استرس ازچه؟معلمی کاردرستی مان
ما ندانیم زچه نیامدن!!اما "پلنگ صورتی" و"بازرس" سرویسی اش...بسی موافقیم
بحمدالله که خوش خوابید بانوی عزیز.

اینها را بی خیال ! تولدت هزاران باااار مبارک بانو

http://www.aks20.ir/wp-content/uploads/images/2014/10/rqptz1ub.jpg

H.K دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 23:33

استاد کم مهری می فرمایید، اینان( بچه های خلافت) از چاکران شما هستند، در نظر اینا شما از خلیفه بغدادی هم بهتری...ایشان آمده بود ببیند که "شنگین کلک" اینجاست یانه... که متسفانه او بعد از گذاشتن کامنت رفته بود!
قصدش شما نبودید... دنبال آن کلک ستم کار می گشت

کی می خواهی دست از این خشانت ها برداری؟ کلک دوست ماست و آن چاکر نماها که قصد جان مرا دارند به زودی زود پودر و ذرات شان در هوای فرانسیه گم خواهد شد

باران سه‌شنبه 10 آذر 1394 ساعت 08:33

خاله ماه نازی؟ شما شبها کارتن می بینی؟
.
http://www.axgig.com/images/94437824794686311855.jpg
(جمعه 6آذرماه 94)به زیبایی عکس +پست خوشبختی؟(بقیش یادم نیست)نمیشه!!ولی منو یاد اون عکس و...،
اوه...اون بلندای "بنفش"
.
مهنازی

کارتن!مرسی از این عکس زیبا باران جانم
یادتون باشه در مورد این کامنت قفل ناکتون برام توضیح بدید خصوصی

باران سه‌شنبه 10 آذر 1394 ساعت 12:04

اوه مرسی خانم مهنازعزیز
هزاران بارخداوندرا سپاسبابت داشتن عزیزی چون شما
بفرما، ازاین گل های اراضی "هانی ،بوی، شنگول، نبیل"
http://www.axgig.com/images/46893281124165520322.jpg
.
خانومع مغناز
http://www.axgig.com/images/70625985392326367010.jpg
ماشخصا ازشماع مغسی.وع..دیگراین که :لا ممکن خشانت
.
ببخشید مهنازی
.
به به..شیخ آمده ،شیخ آمده/شهر راچراغانی کنید
ای می فروشان شهررا/قیمه ،!
باسالادمهمانی کنید
کجاش قفل ناک بود؟منظورپستی درآن مکان مقدس، نویسای دوران سازمان بگذاشته بودند!که ما بسی دوست می داشتیم.همین:
بازکه ناصرناک شدین:

باز هم تبعیضضضضضض همش تماجید از شیخخخخخخ
خدا ببخشاید بانو
ناصر شدم من

باران چهارشنبه 11 آذر 1394 ساعت 23:20

خاله مانازی؟ منو دوس ندالی؟همش کبلایی؟

http://www.axgig.com/images/75209768631698897741.jpeg
.
ناصرمهنازی

من که شما را بسیار دوست می داشت اما شما شیخ را بیش از من دوست داشت و از وی پشتیبانی کرد و برایش شعر سرود
بارون نازی من
(قسمت کبلایی خیلی خندیدم )

باران پنج‌شنبه 12 آذر 1394 ساعت 08:44

مهنازی؟
تویکی یه دونه ای /گل سرخ خونه ای/تو گل شقایقی /تویی دشت رازقی/توستاره ی قشنگه شب های منی /تو همون فرشته ی تو خواب و رویای منی/تو همونی که صداش مرهم دردای منه /تویی اون که با نگاهش دل هاروازجا می کنه....
شما بسیاربسیارهست دوست داشتنی شما چسبیده به قلب مان هست شما دردانه ی بامزه ی نمکین مان هست مهناز عزیز نازنازی مان شما فقط بخند وگریه نکرد
اصل ترانه را فرستاد برایتان
()

باران عزیز من
حالا فهمیدم منو بیشتر تر دوست داشت
چسبیده به قلب این جمله را دوست داشت بسیار ... شما هم چسبیده اید . جایت اینجاست

یوکابد جمعه 13 آذر 1394 ساعت 20:09

سلام مهناز جونم الان هستی؟؟
حرف بزنیم

سلام عزیزم. دلم برای گپ زدن باهات لک زده دختر...

مداد مست پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 10:18 http://medademast.blogfa.com/

من الان خوابت رو تعبیر میکنم. قراره برات یک خواستگار خوب و خوشتیپ و جیگر بیاد. نگاه به تیپش تو خواب نکن از سر کار اومده بوده یه کم خسته میزده ...
اون شلیک نکردنشم بخاطر ترس از جواب نه شنیدن از تو و تردیدیه که با اینخاطر داره.
خلاصه خوابا خیلی خوبه، اتفاقا خدا بیامرز یکی از دوستان من هم یه خوابی تو این مایه ها دیده بود اونم سفید بخت شد

شما خوابگزار هم بودید و ما خبر نداشتیم. یادم باشد زین پس خوابهایم را به شما بسپرم برایم تعبیر کنید البته اگر زنده بمانم!
پس دوست خدابیامرزتان سفید بخت شد!

H.K جمعه 20 آذر 1394 ساعت 00:45

این لینک صحبت های خانم "کیتی پری" درباره تغیررات اقلیمی است، به انگلیزی فصیح و صریح...
چاکران با چوب و تخاسینگ رفتند به جنگ اقلیمی....
http://www.namasha.com/v/RgK5laAZ

کاش همه اینگونه به انگلزی فصیح صحبت می کردند. هرچند من از او هم بهترم
i want to join kitty party

ریحانه جمعه 20 آذر 1394 ساعت 13:20

منم دلم برات یه دنیا تنگ شده ای کاش یه جوری می تونستیم باهام حرف بزنیم

سلام عزیزم. الان هستی؟؟ چه خبرها؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.