پنج روز است که از خانه ی ما صدای تلویزیون برنمی خیزد... تقریبا سکوت مطلق حکمفرماست و این کمی منزل را غم انگیز کرده است... طبق عادت دیرینه مامان غذای یک هفته را برایمان در فریزر جاسازی کرده تا من و هدیه متحمل زحمت آشپزی نشویم و این خیلی خوب است!
این روزها مامان ، آقاجون، آبجی بزرگ بزرگه، آبجی بزرگه، داداش،زن داداش، موفرفری سابق و خواهر کوچولوش و مامان زن داداشم باهم به کربلا رفته اند و امشب به سمت نجف می روند.... آبجی بزرگ بزرگه می گوید امروز آنجا باران و رعد و برق شروع شده است و انگار شهر از رفتن ما گریان می باشد!
تا یکشنبه یا دوشنبه هفته ی بعد چشم به در می مانیم برای دیدار...
زیارتشون قبول
ممنونم بانو
مهناز جان




تی چوم بِراه چومانه ره بمیرم
(برای چشم های منتظرت بمیرم)
خدا نکناد بانوووووووو


خجالت می دهید ما را
خانم مهنازی


کبلایی آتش نشانیه ،موفرفری سابق!!مش هایش را نوشته است آیا
مهنازی
جانم


کلبلایی موفرفری سابقمون آمادگی میره مقش اونجوری نداره
بگو جون من؟ بگو عمر من؟!
هرچی می خواستیم بگیم پرید

شاید یادمون اومد.

مهناز
فندک دارین؟ماسیسار
بگوعجیجم؟بگو نفسم؟!
مرطوب
سیسار خوب نیست! چند بار بگم اینو؟
:*)
پلوتزی پرانتزی(:*
پنگوئن دیگه وب جدید نزده؟
نمی دانم ! اگر خبری دریافت نمودید به من هم اطلاع دهید.
چند باربگید؟ نمی دونم
ولی اینقده باید تکرارکنین تا ترک شود
یهویی سکته ناک میشیم
بعد بشینین وسط حیاط..دور تخاسینگ آتیشی با لورل وهاردی دِ بکش
سیسار متراکم شده هستش!!
بزارین پشتی روبچسبونیم به درخت نارون بعد تکیه بنمایید
چی؟ دیالوگ مجاز نداری

بعد
)
بچه مهناز غش کرد



)
بعدشم سیسارهایی که مامصرف می نماییم!!همش گیاهیست!همین موقع از سال بوته هاش خشک می شه...ساقه هاشو که به اندازه سیسار برگ ببرین..دقیقا میشه خودش
داخلشم عینهو فیلتر
یه ضربه آروم خاکه سیسار هاش می ریزه!
ای وای خانم معلم
بچه ها دارن کاراکترمش رمضان با مش ابول رو اجرا می کنن!
یه پک محکم به سیسار!!
مش حسین ؟بیا این...................قند نداره!
نچ نچ نچ...مش ابول خانم معلمی اینجا نشسته ها
ببخشید مهنازجون قلف نشین یه وقت
محکم رومیز کوبیدنو؛آخ مدینه ی سیب سرخ م:آیکن پک کشدار
چه!...................(اخبارچی گفته بود مهنازی؟
مهناز جون ؟مهناز جون؟
پلان پدر بزرگ ؛سیسار وتفکر!!
اوه اوه...مامان مون
پتورو محکم دور خودتون بپیچین مهنازی!تا پدرجان ازسرکاربرگردن!
(
I'm hanging
الو!جرثقیلیه شریف؟ مهناز مون
الو مهنازمون
لوطفا با جرثقیل ،نیسان آبی هم برفستین!!
فرمودن نترس زغال ناک شدی!!فکرکن جلو تی وی هستی!!تا برسیم مشغول باش 

قربون مرواریدهای خوجل
مهنازی ام


لوطفا کمک
بله؟!نه نه!!مصرف سیسارگیاهی مجازبوده!!یه نمه توهم ناک شدن
هان؟
نه نه!!آوردینش پایین باید پشت نیسان درازبکشه بادبخوره حالش جا میاد
شاید!
چرا چرا!!لپ هاش سرخ انار شده!!
مغسی، بودابِس!
مهنازمن
تری تو وان
بخند عزیزم
درگویش ما"جلاسَ بُستَم"معنای انگلیزی نوشت تان می شودبانومهناز
الو الو به گوشم!






منظورتون از گیاهی بودن این است که تنباکو مصرف میکنی مادرم؟
چه کسی لپ هاش سرخ انارگون شد بارونی من؟ باز چرا من قلف شدم؟
وای خدایا مرواریدهام نریزه !
مچکرم بانو
نه عزیز دل مادر

.
قلفی ام
به به...یقه زره 



موره یا گندواش(گند یعنی بوی تند و تلخ /واش هم درزبان سنگسری یعنی علف)
گیاهی یک ساله که بلندی آن یک متر می رسد.برگ های بریده بریده به رنگ سبز چمنی با بوی تند
درمناطق مرطوب ودرحاشیه باغ هاو زمین های شالی می روید
برگ های سبزش رو با نبات می جوشونن...برای سنگ کلیه.
تنباکو
مهناز لپ تپلی مان دگر
میو مهناز
اوه...گردن آویزی ازجنس موروارید با ردای بلاک
هااااا که اینطوووور!

مچکرم که روشن کردید من را و مچکرم که کماکان به این وبلاگ متروکه سر می زنید
مهنازی روشنکِ بانمکم



بانوی صبور دل انگیز
مر پا بند بوکود تی مهربانی 
ما خیلی دوست تان می داریم
عزیزمی

