درجستجوی سعادت

درجستجوی سعادت

گذرگاه اندیشه
درجستجوی سعادت

درجستجوی سعادت

گذرگاه اندیشه

روزی که با خنده شروع می شود نعمت است :دی

چند روزی از مهر گذشته بود... از خواب بیدار شدم و سری به گوشی همراهم زدم. تقریبا سه چهار ماهی هست مثل خیلی از شما در یکی از شبکه های اجتماعی گروهی داریم با عنوان "یاردبیرستانی" که بچه های دوره ی دبیرستان یکی یکی همدیگر را پیدا کرده اند و به گروه افزوده اند و تا اینجا 23 نفر شده ایم. البته لازم به ذکر است که هیچکدام هم کلاسی من نبوده اند و یک سال از من بزرگترند و من به واسطه ی اینکه در آن سه سال دبیرستان در گروه سرود بودم و از آن طریق 6-5نفر از آنها مرا می شناختند  وارد این گروه کردند. البته با برنامه ریزی مدیر عزیز گروه قرار هایی که در بیرون گذاشتیم و تولدی که رفتیم با اکثر بچه ها آشنا شدم و دیگر احساس غریبگی نمی کنم و تقریبا یک پا عضو فعال هستم برای خودم! :)) کلا گروه شادی هستیم و اندکی هم خل و چل ! :))

داشتم میگفتم ...صبح از خواب بیدار شدم و دیدم نزدیک 300 پیام خوانده نشده در این گروه به چشم می خورد! کنجکاو شدم ببینم جریان از چه قرار بوده است؟ دیدم یکی از بچه ها خواهرزاده ی کلاس اولی دارد و مشکلش این است که اصلا مشق نمی نویسد ! کلاس آمادگی هم نرفته ... مشکلش را از زبان خودش بخوانید: 

  

 

 

بعد از طرح مشکل ،حالا راه حل های ارائه شده توسط مشاورین همیشه در صحنه! را بخوانید:دی  

 

 

 

سر صبح دل درد گرفتم از خنده... اون پیشنهادی که یاسی بعد از این قسمت مکالمه میده و جایز نیست اینجا آورده بشه دیگه آخرش بود... خدایا این دوستان را از ما مگیر!

 

پ.ن۱: شما هم اگر تجربه ای در این زمینه دارید بفرمایید تا شاید کمکی شود به این خانواده . 

پ.ن۲: عید همگی به خصوص سیدین و سادات عزیز مبارک  عیدی ما یادتون نره !

نظرات 9 + ارسال نظر
باران جمعه 10 مهر 1394 ساعت 14:14

خاله مهنازی نبات داغ میل کنین برای دل درد مبارک تان و مابقی امراض
بله ما هم با ایشان موافقیم ؛از دست شما ها
.
ما به ایشان هم ازاین (__)مشق ها تجویز می نماییم.
.
والا بچه های ما پیش دبستان رفتن...یکی دولتی...یکی خصوصی.
مشکل ما برای اولی؛تغذیه خوری درکلاس.آن هم پایه های بالاتر.
خب بچه دیده خانم وسط شعر خوانی داره قوت قالب می خوره!ایشون هم با خیال راحت ظرف تغذیه رو میز و مشغول تازه می گفت من دارم غذا مو می خورم خانم معلم لخبند می زنه
پایه های بالاتر دیگه از لخبند خبری نبود!!بعد ما رو احضار می نمودن که این بچه...وسط درس مشغول می شود ما هم عرض نمودیم:..آموزگار ایشون نیاز داشتن تغذیه مناسب داشته باشن !چون طلایی ترین ایام عمرشون رو داشت سپری می شد!!
بگذریم.
مورد دوم خیلی مورد دارن ایشان خصوصی مابین پسر و دختر ها پیش دبستان را گذراند.
یک مورد در پیش دبستان داشت که خانم مهد ما را احضارنمود!فرزند تان وقتی بینی اش را پاک می نماید داخل کیفش می گذارد!!ما هرچه به ایشان می گوییم که..سطل زباله و...
گوشش بدهکارنیس!
خانم عباسی عزیز..ایشان سرما خوردن...شماهم لاغیبت!سطل زباله شما بدون درب بوده!ما به ایشان مشما پلاستیکی و...اگر دسمال آغشته به فین درفضای روباز....مابقی بچه ها همه که فین شاخه نباتی ندارن
.
ودر ادامه..

پس شما هم با مدیر گروهمون هم عقیده اید همونیکه میگه:«از دست شماها»
فین شاخ نباتی
میریم که ادامه رو داشته باشیم

آفرین جمعه 10 مهر 1394 ساعت 14:26

اول باید از سلامتی جسمی بچه و اندامهایی که در امر نوشتن دخیلند، مطمئن شد.
به دلیل عدم رشد کامل عضلات در این سن تکلیف نباید زیاد باشه.
اگه خیلی برای بچه سخته تکلیف رو چند قسمت کنید و پس از انجام هر قسمت بهش استراحت بدید.
تشویق بهتر از تنبیه جواب میده. اما تشویق زیادی تاثیرشو از دست میده.
قاطعیت پدر و مادر خیلی مهمه. بچه باید بدونه همون طور که پدر و مادر وظایفی دارند اون هم وظیفه دارد تکلیفشو انجام بده.
اگه سالمه و از روی تن پروری تکلیف رو نمی نویسه با قاطعیت پدر و مادر که رو به رو شه، انجام میده.
اگه نداد محذومش کنید. مثلا از دیدن یک برنامه کودک مورد علاقه اش یا از رفتن به خونه مامان بزرگ یا پارک.
این طور محرومیت ها بهتر جواب میده تا کتک زدن که خب گناه داره بچه ای که تنبلیش احتمالا نتیجه تربیت نادرست پدر و مادره!
اگه باز هم همکاری نکرد با معلم هماهنگ کنید و یک روز بدون تکلیف به مدرسه بفرستیدش. قطعا با تذکر معلم خواهد نوشت.
شاید معلم از زنگ تفریح محرومش کنه یا حتی زنگ ورزش و تو اون زمان بنویسه که به تجربه ثابت شده بدترین تنبیه برای بچه هاست. اگه خیلی سرتق بود. تنها گوشه چشمی از یک چشم غره معلم کفایت می کنه. برای من که خیل خوب جواب میده. چون بچه هام روز اول با قانون کلاس آشنا میشن و خودشون شرمنده میشن اگه خلاف قانون کلاس عمل کنند مخصوصا این که در این سن خیلی هم قانونگرا هستند.

بسیار ممنونم که با حوصله جواب دادین آفرین جون. با اجازه متنتون رو براش فرستادم که انشالله کمکی بهشون بشه...خیلی هم تشکر کردند
من هم بهش گفتم که با کتک زدن بچه از درس بیزار میشه... به قول شما محرومیت از یک کار مورد علاقه بهتر جواب میده.

میس هیس جمعه 10 مهر 1394 ساعت 14:42

مامان من با خواهر کوچیکم همین مشکلو داشت ، صبح بیدار میشد پتو رو میکشید رو سرش میگفت مدرسه تعطیله گفتن نیاید ، تکالیفشو انجام نمیداد میگفت خانوممون گفته تو نمیخواد بنویسی برو برنامه کودک ببین ...
تقریبن بعد چند ماه اتاقش تبدیل به یک کلاس درس شده بود ...
هیچ گونه فشاری نباید بهش بیاد ، باید باور کنه که اینا برای خودش خوبه و اجباری نیست ، اگه اجبار باشه و مثلن کتک بخوره کلن از درس و مدرسه و محیط های اجتماعی زده میشه ، پیشنهاد من اینه که مامانش یه دفتر برداره باهاش مسابقه بذاره برای نوشتن تکالیف ، باید انگیزه ایجاد کرد ، وگرنه که به مشکل میخورن خدایی نکرده ...

پس شما به صورت ملموس با این قضیه روبرو شدین. چقدر جالب اتاقش تبدیل به کلاسش شده بود :)
مرسی که تجربیاتت رو بهم گفتی میس هس جانم حتما بهش میگم اینها رو

باران جمعه 10 مهر 1394 ساعت 14:48

بله می گفتیم:ثبت نام کلاس اول که شدن.موقع خواب:مادرِ من ؟
ها دادایِ من
اونایی که ازدواج می کنن دیگه مادر شونو دوس ندارن؟
خواهش میکنم نخند مادرمن
.
ظهر برگشت از اولین روز کلاس اولی بودنش.
چی شده دادایِ من!؟
هیچی!
چی شده؟
ببین مادر من!مدرسه ای که توش دختر نباشه بدرد هیچی نمی خوره! میشه برم بچه ی خاله بشم با حمیدی برم مدرسه؟!
.
جدید ترین پرسش ایشان:مادرمن! میشه به یکی گفت چادر بزار؟
.
+ما ایشون رو دادای من صدا می زنیم...
حمید(حمیدی) هم پسرِ خاله جان بزرگه مان هست..الان 13سالشه.چون ولایت دبستان یه شیف هست..،!
++ما ندانیم ازچه مهرماه پرسش های ایشان این گون است. شما کمک مان بفرمایید بانو مهنازی

ای جان! فکر کرده مثل مهد که مختلط بودن مدرسه هم همونطوره :))
کمک من این است که از این شیرین زبانی های این دوره اش لذت ببرید و یادداشت برداری کنید

مستر نیما جمعه 10 مهر 1394 ساعت 16:00 http://saheleafkar.blog.ir/

یعنی سادیسم موج میزنه ها تو این گروه :)))))))


البته ناگفته نماند قبل از این شوخی ها مشاوره های واقعی و دلسوزانه صورت گرفت که من از اونها فاکتور گرفتم! بعدش برای تلطیف فضا این چیزا رو گفتند

س.رشیدی جمعه 10 مهر 1394 ساعت 18:46 http://s-rashidi.com

امیدوارم همه صبح ها و شب هات، همه لحظه هات با خنده همراه باشه مهناز جان.

ممنونم از آرزوی قشنگت دوست عزیزم...انشاله برای همه همینطور باشه

باران یکشنبه 12 مهر 1394 ساعت 10:13

یادداشت برداریچشممم مهنازی
هااا.. ایشان چوب خط کشیدن تا مهد پیام دور


خدایی خیلی با مزه ان بچه ها...قدر این دوران رو باید دونست

H.K دوشنبه 27 مهر 1394 ساعت 20:05

یا رصوا الله یا رصوالله...
شما ها کدام مدرسه بودید" آشوویتس" یا مدرسه "آدم خور ها"!!
این روش ها غلط است و اسلام راستین و خلافت اسلامی و مفتی والا مقام با این ها مخالف است!!
این بچه شاید گیر "روان شناسیه" دارد از قبلِ پدیده " خوانش پریشی" ببرند مشاور اون بلده...
این کارا مال وحشیاست....امثال شما بودید که حج امسال را به دل" ملک سمان" خون کردید...
تخاسینگ و چرخاسینگ(نوعی سنگ که می چرخد و رعد برقاجاد می کند) بر شما

مژده دهید خبر آمد بچه بهبود یافت
این فیل هنوز برنخاسته است از روی وبلاگ شما؟
در نجفی!

یوکابد سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 17:45

تبریککککککککککککک خیلی تبریک
خوشحال شدم شیرینی تون رو هم ازتون بعدم مجزا می گیرم حالا ببین
جدی می گم شوخی ندارم من با شیرینی گرفتن مشکلی ندارم

مهربونم مرسی از تبریکاتت خوشحالم کردی عزیزم
اتفاقا منم با شیرینی هیچ مشکلی ندارم
ایشالا شیرینی دکترای خودتو بخورم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.