درجستجوی سعادت

درجستجوی سعادت

گذرگاه اندیشه
درجستجوی سعادت

درجستجوی سعادت

گذرگاه اندیشه

روزی که باید در تاریخ تقویمم ثبت شود

پاییز 91 همدیگر را پیدا کردیم. به شکل کاملا اتفاقی. بر روی صندلی در یکی از اتاق های اداری دانشگاه نشسته و در انتظار نوبتش بود که من از در وارد شدم. کنارش نشستم ...برای خلاصی از سکوت حاکم ،باب گفتگو را باز کردیم. اولین تفاهم رشته ی تحصیلی مان بود که آن سال هر دو در یک رشته قبول شده بودیم . دومین تفاهم این بود که هر دو قبلا یک لیسانس داشتیم و به علت علاقه مندی به زبان مجددا تصمیم به تحصیل در این رشته گرفته بودیم البته او حسابداری خوانده بود و من روانشناسی. هر دو برای تطبیق دادن دروس عمومی از رشته ی قبلی به رشته ی جدید در آنجا حضور داشتیم. تفاهم بعدی اخلاقیات و علاقه مندی هایمان بود. اهل خوشنویسی بود و من هم از علاقه مندان به خوشنویسان که در این مدت چند ماهی نزدش شاگردی کردم و با صبوری همیشگی اش فنون خوشنویسی را به من آموزش و تمرین داد.  همین اشتراکات ، دوستی ما را محکم تر کرد . بارها و بارها بعد از کلاس دانشگاه خودمان را  به فلافلی و بستنی و آب طالبی و... دعوت کردیم .آخرین بار چهارشنبه ی گذشته بود که آخرین فلافلی  مجردی اش را باهم رفتیم و کلی عکس اندازی کردیم :) دختری بسیار فهمیده و بی آلایش که بی شک یکی از خوشبختی های من در زندگی آشنایی با او بوده است طوری که هم خانواده من و هم خانواده ی او از این آشنایی ابراز رضایت دارند. هدف از این پست آرزوی خوشبختی برای این دوست عزیزم است و امید به اینکه روزهای شیرین و قشنگی در پیش داشته باشد. شیما امروز عروس شد

نظرات 9 + ارسال نظر
باران شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 07:19

خانم مهناززز ماهم برای ایشان "شیما" آرزوی بهترین ها رو داریم
اوه خانم مهناز مهربان پستیل شیبا نوشابه ایخانم مهناز....اکس اندازی یعنی عکس پرتاب کردن
بانوی ماه پیشونی ( :-*:-*:-*) یک بوس پلتزی
اه....همان اورانیک بهترباشد:-*:-P

سپاس از الطاف شما باران عزیزم یاد پاستیل شیبا افتادید؟ یادش بخیر اوه نه! ما به اسم دوستمان حساسیم! فقط گاهی جیما صدایش می زنیم
یاز که مرا شرمنده کردید با این القاب رمانتیک
ببخشید ایمیل هایت بی جواب ماند عزیزم....امتحانات هست و زمان کوتاه :(:*:*:*:*)

آفرین شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 07:43

متشکرم از باغ گل قشنگت آفرین جون

باران شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 08:28

اوه...خانم مهناز این دعوت کردنهای شما.....به فلافلی.بستنی...آب طالبی...!!منویاد" زیبا و مه آلود" شما چای یا قهوه ننوشیدین آیامهناز بانوی من چقدر شما احوال خوشی سپری نمودین باهم:-*:-*:-*

کاش یک روزی خودم و خودت بریم آب طالبی خورون
قهوه نه اما تا دلت بخواهد چای آری

انصارامینی شنبه 9 خرداد 1394 ساعت 10:49 http://hiwayeomid.blogfa.com/

سلام
امید که دوستی تون ادامه پیدا بکنه.
از ترکیب اضافی "عروس شدن" می ترسم.
پس شما هم تغییر رشته دادی...حس زیباییست کشف جهان دیگه. من هم تغییر رشته دادم.

سلام و ممنونم از شما
ترس برای چه؟!نمیشه گفت تغییر رشته... در حقیقت پس از اتمام رشته ی قبلی، رشته ی جدیدی رو شروع کردم... بله واقعا زیباست به خصوص اگر علاقه مندی وجود داشته باشد.

انصارامینی یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 09:39 http://hiwayeomid.blogfa.com/

قصه ی بلندی داره این ترس...
راستی شاید تا درست شدن بلاگفا اینجا بنویسم
http://new.irexpert.ir/pages/public/Expert.jsf?EID=330155

حال که صفحه ی جدید ساختید پس یک پست را به این قصه ی ترس اختصاص دهید ما خوانش نماییم ...

باران یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 11:16

اوه ،مهناز بانو:)ما الانه کلی نگرانیم!!این خانم "سیریوس"اگر با همان اسماعیل به متبخ برگشت نماید...آنان حتمااا قیام می نمایند ..جنگی عظیم در راه است دستمان به دامان بلند تان شما زبان بلدی به ایشان فاکس بنمای لختی اسماعیل را محو نمایند
امان ازاین اسماعیلشان خانم مهناز آب طالبی میل نداریم چای لطف بنمای

خان دایی بیمار است...حالمان خوش نیست

عاشقتمممم (:*:*:*)
انشاله حال دایی خوب میشه ...زود زود .نگران نباش بانو خدا بزرگ است

باران یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 15:01

اوووووه خانم مهناز :)یادتونه گفته بودم خانمی توی خیابون چشم غره زده بود بهم قبلش من اونم چشم غره بعد من که نمیشناختمش....اون فکر کرد من آقای همسر
دستم به دامان بلندتان من دعوا دوس ندارم
خانم مهناز

عزیزممم عجب سوء تفاهمی براش پیش اومده
جانم

H.K یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 20:16 http://pangovan.blogsky.com/

همین الان از "آرشیو ملی بریتانیا" با من تماس گرفتند و گفتند که این روز را در انجا ثبت کردند.
بنیاد "ملک عزیز" هم "چون" کردند...
فقط دلت فرانسیه از این کار امتناع کرده...!!
اینها انگار با شما خوب نیستند"دولت فرانسیه" را می گویم!
ممکن است دست به نیارینگ و دساسین هم بزنند!!

مچکرم از ایشان برای ثبت این روز مبارک ...
خدمتش می رسم. دولت فرانسیه را می گویم ! چگونه توانسته "چون" کند؟

نرگس یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 01:53 http://t-o-m.blogsky.com/

دلم برا دانشگامون تنگ شد...دوستام استادام..
مهناز عزیز همیشه شاد باشی

همین دلتنگی های آینده من رو می ترسونه...
من هم براتون شادی و موفقیت آرزو می کنم دوست جدید عزیز

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.